1 - از همه جا دریدن ، پارچه پارچه کردن . 2 - به قطعات جدا تقسیم کردن ، بخش بخش کردن . معنی پاره پاره کردن - فرهنگ فارسی معین
خبير الاتصالبپرس. معنی پاره پاره کردن - معانی، لغت نامه دهخدا، فرهنگ اسم ها، فرهنگ معین و عمید، مترادف و متضاد و ... در فرهنگ لغت آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید.
خبير الاتصالCheck 'پاره پاره کردن' translations into English. Look through examples of پاره پاره کردن translation in sentences, listen to pronunciation and learn grammar. Glosbe
خبير الاتصال1 - از همه جا دریدن ، پارچه پارچه کردن . 2 - به قطعات جدا تقسیم کردن ، بخش بخش کردن . آتش پاره 1 - پارة آتش ، اخگر. 2 - کنایه از: کودک شریر.
خبير الاتصالCheck 'پاره کردن' translations into English. Look through examples of پاره کردن translation in sentences, listen to pronunciation and learn grammar.
خبير الاتصالفردوسی . یکی پاره پاره بگسترد مشک نهاده بغربال بر، نان کشک . فردوسی . و مردمان کجات درآمدند و او را پاره پاره کردند. (تاریخ بیهقی ). چون نار پاره پاره شود حاکم گر حکم کرد باید بی پاره . ناصرخسرو. (ق مرکب ) اندک اندک . رفته رفته .
خبير الاتصالپاره پاره کردن فرهنگ فارسی معین ( ~. ~. کَ دَ) (مص م .) 1 - از همه جا دریدن ، پارچه پارچه کردن . 2 - به قطعات جدا تقسیم کردن ، بخش بخش کردن .
خبير الاتصالترجمه "پاره پاره کردن" به انگلیسی. fragment, fritter, lacerate بهترین ترجمه های "پاره پاره کردن" به انگلیسی هستند. نمونه ترجمه شده: در راه پاره پاره کردن گلوي ( اسپارتاکوس ) حاضرم تمام دنيا رو با کمال ميل بدم ...
خبير الاتصالمعنی پاره پاره به انگلیسی - معانی، جمله های نمونه، مترادف ها و متضادها و ... در دیکشنری آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید.
خبير الاتصالپیشنهاد و بهبود معانی تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید) مترادف و متضاد پاره کردن جردادن، دریدن، شکافتن، قطع کردن، گسستن، گسیختن لغات نزدیک پاره کردن - پاره شدن با صدا - پاره فلز - پاره کردن - پاره کردن از هم - پاره کردن با فشار ناگهانی پیشنهاد و
خبير الاتصال